به گزارش مشرق، آقای دکتر ظریف وزیر محترم امور خارجه در پست اینستاگرامی خود به یکی از فواید برجام اشاره کرده و گفته است که اگر توافق ژنو و برجام نبود، صادرات نفت خام ایران صفر میشد.
نویسنده این سطور فکر میکرد که این گزاره غلط که اگر توافق ژنو نمیبود صادرات نفت ایران به صفر میرسید، دیگر مورد استفاده مسئولان دولتی و اعضای تیم مذاکره کننده قرار نخواهد گرفت چرا که بارها پیرامون غیرواقعی بودن این گزاره صحبت شده و مطالب متعدد درباره آن نوشته شده است.
اما به نظر میرسد لازم است برای چندمین بار این مساله در رسانههای کشور مطرح شود تا جلوی درک اشتباه از واقعیات بینالملل و تحریمها گرفته شود.
آقای دکتر ظریف خوب است به سه نکته زیر توجه کرده و پاسخ آنها را به افکار عمومی بدهد:
بر اساس آمار آژانس بینالمللی انرژی (EIA) میزان فروش نفت ایران پس از اعلام تحریمهای یکجانبه آمریکا و همراهی اتحادیه اروپا تا اجرای توافق ژنو به طور متوسط ۱.۲ میلیون بشکه در روز بوده است. روند فروش نفت در این بازه متغیر بوده و صرفا کاهشی نبوده است. (نمودار زیر)
آقای دکتر ظریف برای اثبات ادعای خود به قانون مصوب کنگره آمریکا استناد کرده است. احتمالا ایشان حداقل یک بار قانون اختیارات دفاع ملی آمریکا ۲۰۱۲ (NDAA,۲۰۱۲) را مطالعه کردهاند. در این قانون در بخش ۱۲۴۵ و در زیر بخش D به تحریم بانک مرکزی ایران و نیز تحریم خرید نفت خام ایران میپردازد. در این قانون مصوب میشود که خریداران نفت ایران پس از ۱۸۰ روز باید تحریم خرید نفت خام ایران را اجرایی کنند. برخی کشورها نیز توسط رئیس جمهور آمریکا استثنا میشوند و شرط استثنا شدن آن کاهش مستمر خرید نفت از ایران است. در قانون قید شده است که خریداران نفت خام ایران باید کاهش مهمی (Significant Redaction) در میزان خرید انجام دهند. وزارت خزانهداری این میزان را ۲۰ درصد برای متوسط ۶ ماهه مشخص کرد.
با توضیح فوق که دکتر ظریف حتما آن را باید بداند، اگر قرار بود قانون فوق اجرا شود در بازه زمانی شروع تحریم نفتی (تیر ۱۳۹۱) تا اجرای توافق ژنو (بهمن ۱۳۹۴) حداقل باید سه مرتبه خریداران نفت ایران، میزان خرید خود از ایران را کاهش میدادند. یعنی در انتهای بازه زمانی فوق میزان فروش نفت ایران به چیزی حدود ۵۰۰ هزار بشکه در روز بایستی میرسید. اما آمار بینالمللی نشان میدهد که متوسط فروش نفت ایران ۱.۲ میلیون بشکه در روز بوده است. (باید توجه داشت که در این مدت زمان فروشهایی در مسیرهای موازی هم صورت میگرفت که نهادهای بینالمللی از آن اطلاع ندارند و در آمار خود محاسبه نمیکنند)
پس آقای دکتر ظریف باید توجه داشته باشد که آمار فروش نفت خام ایران ادعای ایشان را تایید نمیکند.
نکته دوم که آقای دکتر ظریف نسبت به آن بیتوجه است و شاید تا به حال آن را ندیده و نخوانده باشد، تغییر رفتار آمریکا در اعمال تحریمهای نفتی است که اتفاقا این رفتار تایید کننده آمارهای فروش نفت خام ایران در بازه فوق الذکر است. آمریکا پس از تصویب و اجرای قانون اختیارات دفاع ملی ۲۰۱۲ (NDAA,۲۰۱۲) در کوتاه زمانی متوجه شد که خریداران نفت خام ایران حاضر به همکاری کامل با آمریکا برای کاهش خرید نفت خود نیستند. لذا وزارت خزانهداری آمریکا با همکاری کنگره آمریکا قانون فوق را در بند ۵۰۳ قانون کاهش تهدید ایران (TRA, ۲۰۱۲) اصلاح کرد و از خریداران نفت خام ایران خواست که پول نفت خریداری شده را در خاک خود نگهدارند و تنها یک کانال برای ایران جهت استفاده از آن باز گذاشت و آن هم خرید کالاهای ضروری، غذا و دارو بود. سوال مهم این است که چرا دولتمردان آمریکا این قانون را اینگونه اصلاح کردند؟
جواب روشن است. دولتمردان آمریکا دریافتند که اگر خریداران نفت خام ایران همکاری نکنند و تحریم نفتی ایران شکست بخورد، ساختار تحریمی ایجاد شده دچار مشکل میشود. برای همین در حرکتی روبه جلو یک نقشه برد-برد طراحی کردند که در این نقشه هم آمریکا به مقصود خود که محدود کردن درآمدهای ایران بود میرسید و هم خریداران نفت ایران منتفع میشدند. خریداران نفت علاوه بر خرید نفت خام ایران به میزان مورد نیاز و معافیت از کاهش حجم خرید خود، عواید حاصل از آن را در بانکهای خود نگه میداشتند و ایران هم تنها میتوانست از آنها خرید کند که این نیز به نفع اقتصاد آنها بود.
پس مشاهده میشود که دولتمردان آمریکا نیز متوجه بودند که نمیتوانند فروش نفت ایران را به صفر برسانند. یا به عبارت دیگر رفتار دولتمردان آمریکا ادعای آقای ظریف را تایید نمیکند.
نکته آخر اینکه آقای دکتر ظریف خوب است به این سوال بپردازد که برجام به عنوان یک توافق خوب از نظر ایشان که منجر به افزایش فروش نفت خام ایران شد، چه تغییری در مسیر دسترسی به پولهای نفت ایجاد کرد؟ آیا ما با فروش بیش از دو میلیون بشکه نفت خام در روز ، میتوانیم به صورت آزادانه و بدون مشکل به پولهای نفت خود دسترسی داشته باشیم؟ آیا ما طلبهای خودمان را از کشورها هند، کره جنوبی، ژاپن، چین و یا ترکیه به راحتی دریافت میکنیم؟ چرا علیرغم فروش بالای نفت خام نمیتوانیم طلب کشور ترکمنستان از بابت گاز فروخته شده به ایران را بپردازیم؟ چرا مجبور میشویم در قبال فروش نفت خام به سوئیس از آن کشور بنزین وارد کنیم؟ همچنین چرا بانکهای بزرگ دنیا حاضر به همکاری با ایران نیستند؟